یه چند وقتی میشه که من خودم دوست دارم غذا بخورم البته بیشتر کثیف کاری میکنم ها ولی به مامانی هم اجازه نمیدم دست به قاشق و بشقاب من بزنه تازه به جز قاشق خودم کفگیر تو قابلمه رو هم میخوام قاشق بزرگ هم میخوام یه چند تا هم کاسه و بشقاب اضافی میخوام آخه وقتی من غذا میخورم مامانی حوصلش سر میره من هی باید این کاسه بشقاب ها رو براش بندازم رو زمین تا اون دوباره برداره بده من باز من براش بندازم البته بلانصبت هاپوااااااااا فکر نکنید مامانم هاپوی منه نههههههههه مامانمه. خلاصه که من کلی با این عذا های خوشمزه حال میکنم انقدر خوشمزه است که حیفم میاد تموم شه برا بعدنم تو پیرهنم قایم میکنم ولی نمیدونم چرا بعدن هرچی میگردم نیستن بعد وقتی مامانی پوشکم رو باز...