آرشاآرشا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

با تو دوباره

آرشا و جوجوش

امروز سپیده جون آرشا رو سورپرایز کرد و بهش یه جوجه اردک کادو داد آرشا با دیدن جوجه اردکش کلی ذوق کرد کلی جیغ خوشحالی کشید و تمام طول راه برگشت به خونه جعبه جوجوشو رو پاش نگه داشت  وقتی اومدیم خونه بابا سورنا یه جعبه برا جوجو آورد و گذاشتیمش تو جعبه ولی آرشا انقدر جوجو بیچاره رو با جعبه پشت و رو کرد که جوجو رو بردیم تو حمام تا آرشا باهاش بازی کنه البته خیلی جون جوجو تو خطره چون هر لحظه احتمال میره که جوجو له بشه چون آرشا شدیدا دوست داره جوجو رو تو دستاش بگیره سپیده جون ممنون که روزهای پسرم رو هیجان انگیز کردی ...
5 خرداد 1391

کلمات جدید آرشا

وقتی میخواد خرم کنه نمیگه مامان میگه:    بهاااااا   یعنی بهار به گل میگه:       گیل به بنفش میگه:     انفش  به ساعت میگه:     آبت یه چیزی که میخواد میگه:      من من من به توپ میگه:        تووو وقتی هم یه چیزی بخواد بخوره میگه:    خخخخخخخخخ به بابا جونش هم میگه:       بابا جی        
27 ارديبهشت 1391

آرشا و عکساش

رفتیم گلخونه گل خریدیم اینم گلپسر خودمون پسرم داره مسیج هاشو میخونه آرشا ماشین سواری آرشا و آب بازی     ...
22 ارديبهشت 1391

آرشا و نی نی

اول از همه نی نی رو معرفی میکنم این نی نی مال دوران نوجوانی مامان بهار بوده اون وقت هایی که هم دلش عروسک میخواست و هم دیگه روش نمیشد عروسک بازی کنه  حالا این نی نی شده دوست جون جونی آرشا البته به شکل عجیبی هم بهش حسودی میکنه  هر کاری آرشا میکنه باید این نی نی هم بکنه از اول صبح که بیدار میشه این عروسک تو دست آرشا هست تا وقتی بخوابه وقتی هم به نی نی حسودی میکنه میبرتش تو سبد لباس چرک ها قایمش میکنه بعد دوباره دلش براش تنگ میشه میره میارتش اینجا هم آرشا خوشحال از اینکه تونسته باباش رو از تخت بیرون کنه     ...
14 ارديبهشت 1391

آرشا سخنگو میشود =)

از بعد از عید تلاش آرشا برا حرف زدن چند برابر شده بود تا اینکه بالاخره یه چیزایی گفت هر چیزی که مال خودش باشه رو بر میداره و بغل میکنه و خیلی کش دار میگه آاااااااااااااش یعنی مال آرشا در هر چیزی رو بر میداره و یک ریز میگه دریش و رو هر چیزی امتحان میکنه ببینه بهش میخوره یا نه هر جا کفش یا مدپایی ببینه اشاره میکنه و میگه افش یعنی کفش هر چیز مایعی ببینه میگه آب بیریز و به لیوان آبش هم میگه آبیش احساس مالکیت میکنه بهش دنبال باباش راه میافته و با یه لحن قلدری میگه بابا بابا ولی منو با کلی ناز و اشوه صدا میزنه مامان و رو ن آخرش هم کلی تاکید میکنه که با ممه اشتباه نشه یه چند روزی هم میشه که یاد گرفته میگه عمه و از ٦ صبح که ب...
30 فروردين 1391